موج سوم از بهینه سازی فناوری اطلاعات
بهینه سازی مستمر، یک تلاش بی پایان!
از روزی که جای پای فناوری به زندگی بشر باز شد، هدفی جز تسریع در کارها، گسترش ارتباطات و کاهش هزینهها نداشت، بنابراین در دهه ۶۰ میلادی، پس از ارائه راهکار شبکههای کامپیوتری به منظور تسهیل ارتباطات، اشتراکگذاری سختافزارها در یک محیط شبکهای، اشتراکگذاری پروندهها، دادهها و اطلاعات، اشتراکگذاری نرمافزارها و پس از آن که مشارکتهای جهانی آغاز شد از اواسط دههی ۱۹۹۰، اینترنت نیز به صورت یک شبکهی همگانی و جهانشمول در آمد و طی مدت حدود ۵۰ سال، سازمانها آنچنان به فناوری مجهز شدند که گویی بدون آن عملاً خاصیتی هم نداشتند، اما همین فناوری که برای کاهش هزینهها پا به میان گذاشته بود، چیز ارزانی نبود! مثلاً تا چند سال پیش و در حال حاضر (در برخی کشورها) نیز، اینترنت، یک راه حل، گرانقیمت است! سیم کارتهای تلفن همراه و استفاده از فناوری بیسیم، چیزی نبود که هرکسی توانایی خرید آنرا داشته باشد.
در داخل سازمانها و در واحدهای انفورماتیک نیز تولید و یا خرید نرم افزارها، ارتباطات سیمی و سخت افزارها به شدت گران و هزینه بردار بود. اما مزایای بیشمار و ترویج استفاده از فناوری در کسب و کارها آنها را به این سمت پیش برد که هزینههای فناوری اطلاعات اعم از: طراحی، تولید، توسعه و پشتیبانی که به شدت سنگین بود نیز هرازگاهی مورد توجه قرار بگیرد به همین خاطر چارچوبهایی پا به میان گذاشتند و با اسامی مختلف سعی در ارائه راهکارهای کاهش هزینههای فناوری کردند. پرواضح است همانگونه که فناوری یک الزام است، بهینه سازی آن نیز یک تلاش بی پایان است. بهینه سازی تلاشی بی پایان است یعنی به محض اینکه فناوری اطلاعات یک سازمان، به سطح مطلوبی از بهینه سازی میرسد، یک موج جدیدتری برای بهینه سازی دیگر از راه میرسد. پس از آن یک موج دیگر و امواجی دیگر... ! بهینه سازی و بهبود مستمر، در واقع درک ماهیت و غایت فناوری است.
بنابراین امواج بهینه سازی در دریای پر تلاطم فناوری، یکی پس از دیگری از راه میرسیدند. در مجموع تاکنون سه موج بهینه سازی در فناوری اطلاعات و ارتباطات سازمانهای دنیا به راه افتاده که شما مطمئناً یا خود سوار بر این امواج بودهاید یا از دور آنها نظاره کردهاید اما از لحظه پیدایش این امواج، تاکنون دو موج به ساحل رسیدهاند. و موج سوم نیز، در حال فراگیر شدن است.
موج اول - بهینه سازی برای هزینه
شروع سال ۲۰۰۷، همراه با موج بهینه سازی هزینهها بود. سرمایه گذاریهای تجاری در فن آوری اغلب با صرفه جویی در هزینهها همراه شده بود و مدیران ارشد کسب و کارها و مدیران انفورماتیک، هر چیزی را برای اجرا، از جهت کاهش هزینهها به تأیید نمیرساندند و به شکل فزایندهای کنترل سرمایه گذاری در کلیه راه حلهای مبتنی بر فناوری در دستور کار قرار گرفته بود حتی جذب نخبهها و متخصصینی که بار مالی بسیاری داشت توجیه اقتصادی نداشت! و شعارهایی نظیر بهره وری بیشتر با هزینه کمتر سرلوحه اکثر سازمانها بخصوص در فناوری اطلاعات و ارتباطات شده بود
اما همیشه کسب نتیجهی مطلوب از تفکر: "بهره وری بیشتر با هزینه کمتر" در زمینه بهینه سازی هزینهها، حاصل نمیشد. زیرا بهینه سازی برای هزینه، سبب از بین رفتن کیفیت سرویسها و محصولات شد و اغلب مانع از دیدن تصویر بزرگ و یا تفکر خلاق افراد نیز میشد، بنابراین تمرکز بر کاهش هزینهها، باعث افت کیفیت، افت خلاقیت، از بین رفتن چشم انداز فناوری شد و به دلیل غلط پنداری هزینههای اضافی احتمالی، سازمانها، برخی اوقات قربانی سوء تفاهم میشدند، یعنی بدون توجه به راهکارهای دائمی، سراغ راه حلهای کم هزینه به شکل یک نسخه فوری برای رفع یک نگرانی و رفع یک مسئله فوری میرفتند. مثلاً استفاده از نرم افزارهای کرک شده، خرید تجهیزات ضعیف، معیوب، دست دوم، ابزارهای فیک، لایسنس های کپی و کپی برداری غیر ضروری از برخی راه حلها، رشد قارچ گونه نرم افزارهای Third Party بی نام و نشان و جزیرهای و رایگان میشود.
موج دوم - بهینه سازی برای سرعت
حدود سال ۲۰۱۱، فناوری اطلاعات شروع به تغییر کرد و موجی به راه افتاد بنام بهینه سازی برای سرعت.
روشهای جدید یا در حال ظهور، تفکر سنتی در مورد استفاده، توسعه، و پشتیبانی از فناوری را به چالش کشیدند. به نظر میرسید، این پیشرفت خوبی برای صنعت فناوری اطلاعات بود زیرا تفکر نوآورانهای را در بسیاری از سازمانها ایجاد کرد. تعدادی از سازمانهای برجسته با موفقیت در سرعت بخشیدن به کسب و کار به نتایج بسیار خوبی رسیدند و خود و رویکردهای خود را در معرض ظهور و پاسخگویی به تقاضای تجاری قرار دادهاند. به عبارتی آنها از تمامی روشهای تسریع فرایندها کمک گرفتند. مصداق این موضوع استفاده از چارچوبهای Agile و اسکرام، کوچک سازی چابک سازی بود. اما برخی تلاشها نیز به توهم پاسخگویی منجر شد. زیرا سبب رشد فعالیتهای اشتباه برای انجام و یا سرمایه گذاریهای نادرستی شد که تماماً نشانگر این بود که آنها بهینه سازی برای سرعت را بطور کامل درک نکردهاند.
به عنوان مثال، به گواه DevOps بعضی از آن سازمانها، فقط به موضوع "اتوماسیون سازی" توجه کردهاند. مثلاً نرم افزارهای اتوماسیونهای اداری، همین فرایندهای ساده اتوماسیون سازی، صنعت تولید نرم افزارهای اتوماسیونی را به شکل عجیبی رشد داد به نحوی که علیرغم وجود سرویسهای ارتباط یکپارچه سازمانی، نظیر سرویسهای ایمیل سازمانی و ... هیچ سازمانی نیست که یک نرم افزار اتوماسیون اداری نداشته باشد! برخی نیز تصمیم گیری فوری، را به عنوان راهی برای سرعت بخشیدن، تحویل ویژگیها یا عملکرد جدید، در نظر گرفتهاند اما عدم درک درست سرعت و چابک سازی، سبب شد تا بر پشتیبانی و سایر بخشهای کسب و کار نیز تأثیر منفی بگذارد زیرا بدون داشتن فرایندهای مشخص، اتوماسیون، هرگز توانایی بالقوهای برای بهینه سازی صحیح را ندارد. در حقیقت، طراحی و خودکار سازی فرآیندهای ضعیف فقط به سازمانها کمک میکند تا سریعتر کار کنند، اما این یک سرعت خشک و خالی است یعنی کار اضافی بدون ارزش افزوده!
و حتی بدتر از آن، بعضی از سازمانها از عبارت"شکست سریع" (مثلاً میگفتند:"بدلیل سرعت بالای ما، مشکلی پیش آمده!") استفاده میکرد آنهم به عنوان یک بهانه برای نادیده گرفتن کیفیت اولیه در ارائه محصولات و خدمات. به عبارتی آنها نقض در ارائه خدمت یا محصول را به واسطه توجیهی بنام "سرعت زیاد ما!" پوشش میدهند. در آن سازمانها، ایجاد کیفیت از همان ابتدا نادیده گرفته شد و یا نادیده گرفته میشد. در اکثر موارد چنین جملاتی از ارائه دهندگان میشنوید: "در اسرع وقت مشکل را برطرف خواهیم کرد." در حالی که همیشه منتظر هستید تا رفع شود اما عملاً اتفاقی نمیافتد و گویی آنها، هرگز زمانی برای انجام این کار ندارند!
ادامه مطلب در صفحه بعد…