خرج کردن BitTime
روی هر چیزی که خرج میکنیم حساسیت داریم! آمار قیمت همهچیز دستمان هست از یک پاکت سیگار گرفته تا هویج و خودرو و بورس و … اما در مورد زمان، انگار نه انگار! ما هر روز زمانی را صرف فعالیتها و انجام کارها میکنیم. اغلب نمیدانیم کجا آن را صرف کردهایم، هیچگاه هم تمایلی نداریم بدرستی بدانیم. اصلاً در پی اینکه کجا خرج میشود و کجا باید جلوی ولخرجیاش را گرفت، نیستیم. این یعنی در پی اندازهگیری محل خرجکرد زمان نیستیم. پس طبیعی است که نتوانیم هزینههای هدر رفتاش را مدیریت کنیم! باید بفهمیم آیا با صرف آن زمان به نتایجی که امیدوار بودیم رسیدیم؟ یک دوستی گفت من در پی هر شغلی که رفتم فقط عمرم را تلف کردم این را زمانی گفت که پایان عمرش بود! اگر او این را میدانست پس چرا در پی مشاغل مختلف رفت!؟
کافیست بدانیم چقدر زمان باید صرف کنیم؟ چه کسی وقتمان را میگیرید و ما وقت چه کسی را!؟ چطور برنامهریزی کنیم و چطور آنرا سپری کنیم و یا صرف؟
در مقوله زمان فارغ از گذشته، حال، آینده، ما دو نوع زمان داریم. زمان سپری شده (هدر رفت. گذر آب رودخانه) و زمان صرف شده (استفاده از زمان و برداشت آب).
زمان سپری شده یعنی همین طول عمر. از بدو تولد تا پایان. و زمان صرف شده یعنی آنچه که از این مدت به معنای واقعی زندگی کردهاید. ما هنگامیکه در حال هدر دادن ماهها و گاهی سالها در خواب، در خیابان، در گفتگو با دیگران و گشت و گذار در اینترنت و شبکههای اجتماعی هستیم نمیپرسیم وقتمان چرا هدر میرود؟ اما هنگامیکه شرکتی میگوید برای اینکه استخدام شوید باید فلان چیز را بلد باشید و برای یادگیری آن یکماه وقت میگذارید و در نهایت استخدام آن شرکت نمیشوید خودخوری میکنید که وقتتان هدر رفته! درست است که استخدام نشدید و حس کردید یک ماه تلاشتان بینتیجه بوده اما حداقل یک دستاورد برایتان داشته و آنهم آن چیز را یاد گرفتید، تجربه کسب کردید و میتواند اینرا در رزومه قید کنید تا برای شرکتی دیگر با دست پُر به مصاحبه بروید. چیزی که همیشه میگویم اینست که حتی اگر روزی برای دزدی باز کردن قفل دری را آموختی این اتفاق در جهت مثبت روزی به کارت خواهد آمد این یعنی هرآنچه را که میآموزی روزی به دردت خواهد خورد. یا مستقیماً یا غیرمستقیم! آنچنان که روزی پشت در ماندم، در میان تیم عملیات آتشنشانی که برای امداد به آنها زنگ زدم بدون خراب کردن قفل، بدون نردبان گذاشتن و از پنجره وارد شدن، یکی از این امدادگران درب را با ترفندی خیلی سریع و تمیز گشود که دهان همه باز ماند! بنابراین فکر نکن که وقتت هدر رفته. منتها جهتگیری درستی نداشته!
به بودجه خانه خود فکر کنید. شما یک بودجه ماهانهی ثابت دارید و خرواری هزینههای متغیر و هزینههای پیشبینی نشده بیماری، خرابی و تعمیرات و… لابلای اینها هم قصد خوشگذارنی و پسانداز هم دارید. این چیز خوبی است یعنی شما در حال کنترل و مدیریت دخل و خرج هستید. اما چرا دخل و خرج زمان را نادیده میگیریم!؟ چرا هنوز باور نداریم که زمان، تمام سرمایهی عمر ماست!
برای مدیریت زمان، ما به مکانیزم تصمیمگیری برای تعیین گذراندن وقت نیاز داریم. ما باید برای زمان خود ارزش قائل شویم اینگونه برای دیگران هم ارزش قائل خواهیم بود طعباً دیگران هم برای ما. هنگامی که تقاضاهای متضادی برای گذراندن زمان داریم، به مکانیزم تصمیمگیری نیاز داریم. این یعنی وقتی کسی به شما زنگ میزند و قصد دارد ساعتها گفتگو کند در حقیقت در حال ثبت یک تقاضا برای خرج کردن زمان خودش و زمان شماست. اینجا بر اساس مکانیزم تصمیمگیری شما پیش از برداشتن تلفن، اگر کار با اولویتی داشته باشید ابتدا آنرا انجام و تلفن را بیپاسخ خواهید گذاشت. با این کار، اولویتبندی کردید، تصمیم گرفتید و وقت خود را در جهت یک کار ارزشمند خرج کردید.همچنان که میگویند عمر گران میگذرد خواهی، نخواهی؛ پس باید سعی بر آن کنی نرود رو به تباهی.
حتی افرادی که در اینترنت و شبکههای اجتماعی همیشه حضور دارند. رویکرد جالبی دارند. اکثر آنان، وقتی برای نوشتن ندارند، وقتی برای خواندن. وقتی برای نظر دادن ندارند. وقتی برای لایک کردن. وقتی برای ایده گرفتن ندارند و وقتی برای ایده دادن. اما تمام ساعات روز و شب، نوشتههای مردم را گذرا میزنند و بیهوده بالا و پایین میکنند. من مخالف حضور در شبکههای جتماعی نبوده و نخواهم بود. اما به چه قیمتی و با چه هدفی؟
اگر بجز یادگیری، ایده دادن، ایده گرفتن، روابط عمومی، برندسازی شخصی و کسب و کار و یا گسترش ارتباطات، کار دیگری میکنید پس حضورتان بیهوده است و رهاوردی جز دور ریختن سکههای طلا به جوی فاضلاب ندارد! وقتت را تلف نکن. عمر، کوتاه است و وقت برای تلف کردن بسیار! زیرا حول هر محوری که در گردش باشی، آغاز و پایان تو یکی است! و این یعنی، یک دورباطل! زیرا چرخ و فلک دور باطلی است که لذتش فقط سرگیجه است!
همچنان که مرتب میگوییم که فقط یکبار زندگی میکنیم پس این یعنی فقط یکبار میتوانیم زمان را صرف کنیم. باید از خود بپرسیم”چگونه میتوانیم این زمان را به بهترین شکل بگذرانیم؟” اگر اکنون آن را خرج نکنیم، آیا بعداً هزینه اضافی خواهیم داشت؟ بهعنوان مثال، اگر برای نگهداری و تعمیر خودرو هزینهای انجام ندهیم، ممکن است خراب شود و ما را در راه بگذارد و هزینه تعمیر و حمل با جرثقیل بیشتر شود. همین امر در مورد نگهداری و حذف بدهیها و مشکلات فنی نیز صدق میکند. پس اگر امروز آنرا خرج نکنیم هزینه و تبعات وخیمی را خواهد داشت. زیرا زمان را باید صرف کرد به بهترین شکل. اکنون را باید خرج کرد تا اکنونهای آینده، آسوده باشیم و کمتر هزینه کنیم. تا اکنونهای گذشته را با افتخار نظارهگر باشیم.
سرمایهگذاری روی BitTime
ما معمولاً، سرمایهگذاری را یک چیز ذاتاً مخاطرهآمیز میدانیم دنبال بازدهی تضمینی و بدون ریسک هستیم. چه پولامان را در بورس، املاک و خودرو و کسب و کار بگذاریم چه در هر چیزی. تا نفهمیم چه بازدهی دارد یا احساس نکنیم خطر کمتری دارد سراغش نمیرویم. چون هیچ آدم عاقلی پولش را دور نمیریزد.
اغلب بازدهیهای سرمایهگذاری نامعلوم هستند. حتی سرمایهگذاری روی چیزی مانند بهبود مستمر یا خودکارسازی، با هدف جلوگیری از اتلاف وقت در کار مجدد یا فعالیتهای دستی هم اینگونه به نظر میرسد. اگر سرمایهگذاران مزایای پایین دستی را در نظر نگیزند آنگاه مدیران ارشد از سرمایهگذاری در پیشرفتها به منظور بهبود چشمپوشی خواهند کرد. باید مشخص کنید چه بازدهی مورد انتظاری دارید آنرا به همه ذینفعان نشان دهید. باید تعیین کنید چطور پول زمان را پس بدون هیچ تضمینی در مورد ریسک کمتر هزینه میکنیم!؟ بنابراین اگر به ارزش این پول واقف باشیم در بهترین نقطه و در کمترین ریسک و با بیشترین بازدهی سرمایهگذاری میکنیم. مثلاً کسی که معمار است نباید صرفاً برای کسب درآمد سراغ برنامهنویسی برود زیرا دارد زمانش را در بد جایی سرمایهگذاری میکند!
ادامه مطلب در صفحه بعد…