مدیریت زمان در فناوری اطلاعات

مدیریت زمان در فناوری اطلاعات

مدیریت زمان در مدیریت خدمات

بیت‌کوین، یک ارز جدید یا رمزارز دیجیتالی، معتبر و جهانی است که اخیراً هم بسیار ارزشمند شده. ارزی که برای به‌دست‌آوردنش باید هزاران وات برق مصرف کرد. اما می‌خواهم یک رمزارز جدید را معرفی کنم. یک پول معتبر، که با نوسانات طلا و دلار و یا تشویق‌های مدیرعامل تسلا (ایلان ماسک) ارزش‌اش بالا و پایین نمی‌شود. هیچ‌‌کس خود را مالک آن معرفی نکرده و هویت پدیدآورنده‌اش نیز مشخص نیست. برای استخراج‌اش به هیچ دم و دستگاهی نیاز ندارید. از قدیم معتبر بوده و تا ابد هم معتبر خواهد ماند. یک پول بدون پشتوانه است؛ نه وابسته به نه طلاست، نه سیاست و نه به یک ابرقدرت اقتصادی. تمام کشورهای دنیا از نظر حقوقی هم آن‌را به رسمیت می‌شناسند. این رمزارز، معتبرترین، ارزشمندترین و جهانی‌ترین ارزی است که همه‌ی ما به عمرمان دیده‌ایم. اسمش هست بیت‌تایم یا BitTime. یک ارز همیشه رایج، بنام بیت‌زمان. پولی به‌نام زمان!

بیت‌تایم را چطور استخراج کنیم؟ چطور خرج‌ کنیم؟ چطور افزایش‌ بدهیم و راهکارهای تراکنش موفق آن کدامند و در آخر چگونه جلوی سرقت و یا هک آن‌را بگیریم؟

×××

استخراج BitTime

هیچ نیازی به استخراج این ارز معتبر ندارید. همه‌ی آدم‌هایی که به دنیا می‌آیند، یک کیف‌پول پُر از پول، مفت و مجانی به‌همراه‌اشان هست که تا لحظه‌ی مرگ مختارند هر طور دوست دارند آن‌را خرج کنند و یا هدر دهند. زمان، نیازی نیست از جایی استخراج‌اش کنید. فقط باید ببینید آن‌را دارید سپری می‌کنید یا صرف!؟

زمان، یک پول یامفت است! چون مفت است قدرش را نمی‌دانیم! کتاب‌های مدیریت زمان گاهی خسته‌کننده‌اند چون با زبان ساده نمی‌گویند درد این است و درمان این. پرسشی که همیشه مطرح است اینست که اگر وقت طلاست و همه به یک اندازه داریم پس چرا یکی فقیر است یکی ثروتمند؟ برای درک ارزش زمان ببینید آیا دل‌اتان می‌آید یک کیف پُر از اسکناس درشت را آتش بزنید!؟ یا فقط یک سکه‌ی طلا را به جوی فاضلاب بندازید!؟

حتماً که دل‌اتان نمی‌آید چون منم مثل شما هستم. چون قدر این اسکناس‌ها و سکه‌های طلا را خیلی‌خوب می‌دانیم. چون باهاش می‌شود چه‌ها که نخرید! چون برای بدست آوردنش پدر آدم در می‌آید. اما همیشه فراموش می‌کنیم که این‌ها را با فروختن زمان بدست آوردیم! یعنی طلا فروختیم، بیل به‌دست آوردیم! شما به ازای خرج‌کرد زمان، چه چیزی به دست می‌آورید؟ یک کیف پُر از پول؟ یک سکه‌ی طلا و یا سرگرمی و لذایذ سطحی و گذرا؟ این دَم را چطور خرج می‌کنید و اکنون را چگونه فهمیدید؟ اینهمه لاف می‌زنیم که زندگی، یعنی در لحظه بودن آیا فکر می‌کنید تماماً یعنی خوش‌گذرانی و میگساری!؟

در لحظه بودن زندگی یعنی چه!؟

حکیم عمر خیام می‌گوید، این دَم و مارتین هایدگر می‌گوید، اکنون! مگر غیر از اینست که هر دو دارند از زمان سخن می‌گویند و از قدر دانستن آن! اما چرا ما نهصدسال پیش که خیام داشتیم و این‌را می‌گفت نمی‌فهمیدیم!؟

زمان، بهانه‌ای است برای نداشتن! هر چیزی که بدان نرسیم می‌گوییم زمان کافی نداشتم. چطور برای زمان‌ خودمان و زمان دیگران که سپری می‌شود یا صرف می‌شود ارزش قائلیم!؟

آنچه تاکنون از زمان فهمیدیم اینست که زمان، گذر آب در رودخانه است. زمان رهاست، نمی‌توانید صاحب آن شوید، اما می‌توانید ازش استفاده کنید. نمی‌شود آن را نگه داشت اما می‌شود خرجش کرد. وقتی از دست‌اش دادید دیگر نمی‌توانید آن‌را پس بگیرید. زمان، گران‌ترین واحد پولی جهانی و رایج‌ترین پول ماست. اغلب آن را با ارزش‌ترین “منبع درآمد” می‌نامند. یک ارز ارزشمند. اما اگر زمان ارزشمندترین پول ماست، پس چرا با آن چنین برخورد نمی‌کنیم؟ چرا اینقدر فقیریم!؟ مگر همه به یک اندازه زمان در اختیارمان نیست!؟ این فاصله‌ی اجتماعی از کجا می‌آید چرا فلان شخص موفق است و ما نیستیم!؟ مگر غیر از این است که نه زمان، ساخته‌ی دست انسان است و نه انسان، ساخته‌ی زمان، ما آدم‌ها در جبر زمانیم. اما شبیه تمام اجبارهای هستی، زمان نیز موهبتی است که می‌شود از آن مفید استفاده کرد و لذت برد. آب این رودخانه در حال گذرست و بهتر نیست بجای گذاشتن پای‌مان را در این رود به امید خنک شدن، کار دیگری بکنیم؟، آب این رودخانه، هر لحظه‌اش آبی دارد که با لحظه‌ی قبل‌اش فرق می‌کند بهتر نیست به اندازه‌ی اکنون ازش آب برداشت کنیم!؟ و یا آب رودخانه را به سمت مزارع بکشیم تا آبادی و آبادانی ما و دنیای بهتر را رقم بزند!؟

زمان یکسان و همگن است. این یعنی ساعت‌ها، چه مدت و چه مقدار را نشان نمی‌دهند بلکه عدد ثبت شده، فقط اکنون است! زمانی از فرصت‌ها می‌شود استفاده کرد که لحظه‌ی اکنون را درک کرده باشیم! این یعنی همه می‌توانند از این طلای مفت و مجانی که در اختیارشان هست به یک اندازه بهره‌مند شود.

خُب اگر فهمیدیم وقت طلاست و ارزشمندترین ارز جهان چطور با آن معامله کنیم!؟

واحد پول زمان مزایایی دارد این‌که برای داشتن‌ آن نیازی به انجام هیچ کار و زحمتی نیست. تا پایان عمر، رایگان به همه اعطا شده. حالا ما یک خانه‌ی پُر از پول داریم می‌توانیم، خرجش کنیم، آن‌را سرمایه‌گذاری کنیم و یا به دیگران قرض بدهیم، یا به امانت بسپاریم، و یا هدر بدهیم، به مردم ببخشیم و یا گران‌ترش کنیم. مطمئناً کسی هم هست که آن‌را از ما بدزدد! پس دقیقاً این واحد پولی هم همانند تمام پول‌های موجود است و تمام قوانینی که روی آن اعمال می‌شود در مورد این نیز صدق می‌کند با این تفاوت که برای بدست آوردن پول ریال یا دلار باید جان کَند. اما پول زمان، مفت و مجانی است.

خرج کردن BitTime

روی هر چیزی که خرج می‌کنیم حساسیت داریم! آمار قیمت همه‌چیز دستمان هست از یک پاکت سیگار گرفته تا هویج و خودرو و بورس و … اما در مورد زمان، انگار نه انگار! ما هر روز زمانی را صرف فعالیت‌ها و انجام کارها می‌کنیم. اغلب نمی‌دانیم کجا آن را صرف کرده‌ایم، هیچ‌گاه هم تمایلی نداریم بدرستی بدانیم. اصلاً در پی این‌که کجا خرج می‌شود و کجا باید جلوی ول‌خرجی‌اش را گرفت، نیستیم. این یعنی در پی اندازه‌گیری محل خرج‌کرد زمان نیستیم. پس طبیعی است که نتوانیم هزینه‌های هدر رفت‌اش را مدیریت کنیم! باید بفهمیم آیا با صرف آن زمان به نتایجی که امیدوار بودیم رسیدیم؟ یک دوستی گفت من در پی هر شغلی که رفتم فقط عمرم را تلف کردم این را زمانی گفت که پایان عمرش بود! اگر او این را می‌دانست پس چرا در پی مشاغل مختلف رفت!؟

کافیست بدانیم چقدر زمان باید صرف کنیم؟ چه کسی وقت‌مان را می‌گیرید و ما وقت چه کسی را!؟ چطور برنامه‌ریزی کنیم و چطور آنرا سپری کنیم و یا صرف؟

در مقوله زمان فارغ از گذشته، حال، آینده، ما دو نوع زمان داریم. زمان سپری شده (هدر رفت. گذر آب رودخانه) و زمان صرف شده (استفاده از زمان و برداشت آب).

زمان سپری شده یعنی همین طول عمر. از بدو تولد تا پایان. و زمان صرف شده یعنی آنچه که از این مدت به معنای واقعی زندگی کرده‌اید. ما هنگامی‌که در حال هدر دادن ماه‌ها و گاهی سال‌ها در خواب، در خیابان، در گفتگو با دیگران و گشت و گذار در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی هستیم نمی‌پرسیم وقت‌مان چرا هدر می‌رود؟ اما هنگامی‌که شرکتی می‌گوید برای اینکه استخدام شوید باید فلان چیز را بلد باشید و برای یادگیری آن یکماه وقت می‌گذارید و در نهایت استخدام آن شرکت نمی‌شوید خودخوری می‌کنید که وقتتان هدر رفته! درست است که استخدام نشدید و حس کردید یک ماه تلاشتان بی‌نتیجه بوده اما حداقل یک دستاورد برایتان داشته و آن‌هم آن چیز را یاد گرفتید، تجربه کسب کردید و می‌تواند این‌را در رزومه قید کنید تا برای شرکتی دیگر با دست پُر به مصاحبه بروید. چیزی که همیشه می‌گویم اینست که حتی اگر روزی برای دزدی باز کردن قفل دری را آموختی این اتفاق در جهت مثبت روزی به‌ کارت خواهد آمد این یعنی هرآنچه را که می‌آموزی روزی به دردت خواهد خورد. یا مستقیماً یا غیرمستقیم! آنچنان که روزی پشت در ماندم، در میان تیم عملیات آتش‌نشانی که برای امداد به آنها زنگ زدم بدون خراب کردن قفل، بدون نردبان گذاشتن و از پنجره وارد شدن، یکی از این امدادگران درب را با ترفندی خیلی سریع و تمیز گشود که دهان همه‌ باز ماند! بنابراین فکر نکن که وقتت هدر رفته. منتها جهت‌گیری درستی نداشته!

به بودجه خانه خود فکر کنید. شما یک بودجه ماهانه‌ی ثابت دارید و خرواری هزینه‌های متغیر و هزینه‌های پیش‌بینی نشده بیماری، خرابی و تعمیرات و… لابلای این‌ها هم قصد خوش‌گذارنی و پس‌انداز هم دارید. این چیز خوبی است یعنی شما در حال کنترل و مدیریت دخل و خرج هستید. اما چرا دخل و خرج زمان را نادیده می‌گیریم!؟ چرا هنوز باور نداریم که زمان، تمام سرمایه‌ی عمر ماست!

برای مدیریت زمان، ما به مکانیزم تصمیم‌گیری برای تعیین گذراندن وقت نیاز داریم. ما باید برای زمان خود ارزش قائل شویم این‌گونه برای دیگران هم ارزش قائل خواهیم بود طعباً دیگران هم برای ما. هنگامی که تقاضاهای متضادی برای گذراندن زمان داریم، به مکانیزم تصمیم‌گیری نیاز داریم. این یعنی وقتی کسی به شما زنگ می‌زند و قصد دارد ساعت‌ها گفتگو کند در حقیقت در حال ثبت یک تقاضا برای خرج کردن زمان خودش و زمان شماست. اینجا بر اساس مکانیزم تصمیم‌گیری شما پیش از برداشتن تلفن، اگر کار با اولویتی داشته باشید ابتدا آن‌را انجام و تلفن را بی‌پاسخ خواهید گذاشت. با این کار، اولویت‌بندی کردید، تصمیم گرفتید و وقت خود را در جهت یک کار ارزشمند خرج کردید.همچنان که می‌گویند عمر گران می‌گذرد خواهی، نخواهی؛ پس باید سعی بر آن کنی نرود رو به تباهی.

حتی افرادی که در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی همیشه حضور دارند. رویکرد جالبی دارند. اکثر آنان، وقتی برای نوشتن ندارند، وقتی برای خواندن. وقتی برای نظر دادن ندارند. وقتی برای لایک کردن. وقتی برای ایده گرفتن ندارند و وقتی برای ایده دادن. اما تمام ساعات روز و شب، نوشته‌های مردم را گذرا می‌زنند و بیهوده بالا و پایین می‌کنند. من مخالف حضور در شبکه‌های جتماعی نبوده و نخواهم بود. اما به چه قیمتی و با چه هدفی؟

اگر بجز یادگیری، ایده دادن، ایده گرفتن، روابط عمومی، برندسازی شخصی و کسب و کار و یا گسترش ارتباطات، کار دیگری می‌کنید پس حضورتان بیهوده است و رهاوردی جز دور ریختن سکه‌های طلا به جوی فاضلاب ندارد! وقتت را تلف نکن. عمر، کوتاه است و وقت برای تلف کردن بسیار! زیرا حول هر محوری که در گردش باشی، آغاز و پایان تو یکی است! و این یعنی، یک دورباطل! زیرا چرخ و فلک دور باطلی است که لذتش فقط سرگیجه است!

همچنان که مرتب می‌گوییم که فقط یکبار زندگی می‌کنیم پس این یعنی فقط یکبار می‌توانیم زمان را صرف کنیم. باید از خود بپرسیم”چگونه می‌توانیم این زمان را به بهترین شکل بگذرانیم؟” اگر اکنون آن را خرج نکنیم، آیا بعداً هزینه اضافی خواهیم داشت؟ به‌عنوان مثال، اگر برای نگهداری و تعمیر خودرو هزینه‌ای انجام ندهیم، ممکن است خراب شود و ما را در راه بگذارد و هزینه‌ تعمیر و حمل با جر‌ثقیل بیشتر شود. همین امر در مورد نگهداری و حذف بدهی‌ها و مشکلات فنی نیز صدق می‌کند. پس اگر امروز آن‌را خرج نکنیم هزینه و تبعات وخیمی را خواهد داشت. زیرا زمان را باید صرف کرد به بهترین شکل. اکنون را باید خرج کرد تا اکنون‌های آینده، آسوده باشیم و کمتر هزینه کنیم. تا اکنون‌های گذشته را با افتخار نظاره‌گر باشیم.

سرمایه‌گذاری روی BitTime

ما معمولاً، سرمایه‌گذاری را یک چیز ذاتاً مخاطره‌آمیز می‌دانیم دنبال بازدهی تضمینی و بدون ریسک هستیم. چه پول‌امان را در بورس، املاک و خودرو و کسب و کار بگذاریم چه در هر چیزی. تا نفهمیم چه بازدهی دارد یا احساس نکنیم خطر کمتری دارد سراغش نمی‌رویم. چون هیچ آدم عاقلی پولش را دور نمی‌ریزد.

 اغلب بازدهی‌های سرمایه‌گذاری نامعلوم هستند. حتی سرمایه‌گذاری روی چیزی مانند بهبود مستمر یا خودکارسازی، با هدف جلوگیری از اتلاف وقت در کار مجدد یا فعالیتهای دستی هم این‌گونه به نظر می‌رسد. اگر سرمایه‌گذاران مزایای پایین دستی را در نظر نگیزند آنگاه مدیران ارشد از سرمایه‌گذاری در پیشرفت‌ها به منظور بهبود چشم‌پوشی خواهند کرد. باید مشخص کنید چه بازدهی مورد انتظاری دارید آنرا به همه ذی‌نفعان نشان دهید. باید تعیین کنید چطور پول زمان را پس بدون هیچ تضمینی در مورد ریسک کمتر هزینه می‌کنیم!؟ بنابراین اگر به ارزش این پول واقف باشیم در بهترین نقطه و در کمترین ریسک و با بیشترین بازدهی سرمایه‌گذاری می‌کنیم. مثلاً کسی که معمار است نباید صرفاً برای کسب درآمد سراغ برنامه‌نویسی برود زیرا دارد زمانش را در بد جایی سرمایه‌گذاری می‌کند!

پس‌انداز کردن BitTime

ترس از آینده و آرامش‌خاطر از کم نیاوردن، همیشه ما را به پس‌انداز متمایل می‌کند. حتماً که بخشی از درآمدتان را برای روز مبادا پس‌انداز خواهید کرد. برای پس‌انداز کردن باید ابتدا بدانید کجا دارید خرج می‌کنید و کجا باید صرفه‌جویی کنید وگرنه اگر اشراف نداشته باشید هرچه درمی‌آورید خرج می‌شود و چیزی ازش باقی نمی‌ماند تا پس‌انداز کنید! آنگاه می‌بینید که دخل و خرجتان با هم نمی‌خواند. در مورد پس‌انداز پول زمان نیز باید شفاف باشید با خودتان. بدانید کجا زمان زیادی را هدر می‌دهید؟ کجاها خرج می‌کنید و کجاها می‌توانید جلوی خرج‌کرد بی‌رویه‌اش را بگیرید. تا بتوانید پس‌اندازش کنید. اگر وقت‌اتان پای وب‌گردی، خیابان‌گردی، مهمانی و یا گفتگو در حال هدر رفت است خیلی راحت می‌توانید جلوی هزینه‌ی بی‌رویه را بگیرید. با کاهش یا حذف این عادت‌ها توانسته‌اید پول زیادی پس‌انداز کنید. برای این کار مراکز خرید و هدر رفتن زمان را شناسایی کنید.

وام گرفتن BitTime

وقتی به پول بیشتری نیاز دارید به فکر گرفتن قرض یا وام می‌افتید. برعکس تمام پول‌های رایج و رمز ارزها، بیت‌تایم بیشتری را می‌توانید بصورت وام هم دریافت کنید. این وام همیشه قرض‌الحسنه است. نیازی به سپرده‌گذاری ندارد و بدون کارمزد و سود است! برای وام گرفتن پول زمان، نیازی به ضامن و یا مراجعه به بانک ندارید. خیلی راحت قادرید تا این پول را از هر کسی بگیرید. این یعنی برای انجام هر کاری لازم نیست خودتان متخصص آن کار باشید. حتماً این جمله را بسیار شنیده‌اید که کار را باید دست کاردان سپرد. وقتی قصد دارید کاری را انجام دهید که چندان توان و مهارت کافی درباره‌ی آن‌را ندارید خیلی راحت می‌توانید آنرا به کارگران ماهر و افراد متخصص و مجرب در هر حوزه‌ای که با سرعت بیشتری همان کار را بهتر و سریع‌تر از خودتان انجام می‌دهند، بسپرید. با این کار، ازشان، پول، وام گرفتید!

این وام به این شکل است که سرعت و دقت کار آنها باعث جلوگیری از اتلاف وقت ناشی از سعی و خطا و یا اشتباهات مکرر ما می‌شود. زیرا داریم وقت باارزش‌مان را در ازای تلاش نادرست هدر می‌دهیم. بنابراین سپردن کار به متخصصین، یعنی وام گرفتن. یعنی با همین پول، مشکل‌امان حل می‌شود! بنابراین بجای این که سعی کنید مهارت‌های زیادی بیاموزید، سعی کنید از ماهرهای زیادی استفاده کنید!

فقط لازمست که دقت کنید چون هر قرض و وامی را به‌هرحال باید پس داد. زمانی که از متخصص استفاده می‌کنید باید پول ریالی و دلاری هم به او بدهید شما برای این پول‌ها هم BitTime زیادی از خودتان خرج کرده‌اید. قیاس کنید که چه کاری چه مهارتی نیاز دارد و چه کاری چقدر هزینه! اگر یسک و هزینه‌ی انجام آن کار توسط خودتان بالاست حتماً وام بگیرید در غیراینصورت خودتان انجامش دهید!

تبدیل BitTime به سایر ارزها و رمزارزها

برای تبدیل این رمز ارز به سایر ارزها و واحدهای پولی مرسوم نیازی به مراجعه به صرافی نیست. کافی است هرجایی که مشغولید آن‌را در ازای یک ریال یا ده‌ها دلار و یا دریافت هزاران سکه‌ی طلا تبدیل کنید. بزرگترین مزیت BitTime اینست که هر لحظه‌اش را می‌شود به هر قیمتی فروخت و تبدیل کرد! این یعنی وقتی دارید در ازای حقوق اندک، زمان زیادی را صرف می‌کنید یعنی زمان را تبدیل به ریال یا دلار می‌کنید، باید ببینید در ازای چه مقدار از تبدیل BitTime شما، ریال یا دلار بدست می‌آورید چقدر مورد انتظارتان است؟ آیا با مهارت‌هایی که دارید این کافی است یا می‌توانید مهارت بیشتری کسب کنید!؟ زمان شما چقدر می‌ارزد؟ این تعریف شماست. خود را ارزان نفروشید!

جابجای تراکنش BitTime

زندگی فقط دخل و خرج نیست. گاهی نیاز است کمک‌های بشردوستانه بکنیم به هم. اینجا نیز با این واحد پولی می‌توانید خیلی آسان به کیف پول همدیگر، پول انتقال دهید. چه برای کمک‌های خیریه باشد، چه کمک به همدیگر. این کمک‌ها، اغلب پس داده نمی‌شود. مثلاً زمانی که قصد دارید تولید محتوا کنید، یا چیزی را در وب‌سایتتان به مردم آموزش دهید و یا یک تازه‌کار و کارآموز را راه بیندازید به او آموزش می‌دهید. با این کار، در حقیقت دارید از کیف پول زمان خود به او می‌بخشید. یا زمانی‌که هر ماه می‌روید به خانه‌ی سالمندان دارید، پول جابجا می‌کنید آنان نیز حس خوب به تو می‌دهند این جابجایی‌ها دوسویه است گاهی نیز دیگران خیلی رایگان چیزی به شما می‌آموزند و برای لبخند شما دست توی جیب‌اشان می‌کنند! گاهی این نیت‌های خیر به خودتان باز می‌گردد بنابراین برای احساس خوب خودتان و دیگران یک هدیه، ولو کوچک، همیشه دلچسب است!

سرقت BitTime و ردیابی سارق

این واحد پولی را می‌شود خیلی ساده دزدید اما خیلی ساده هم می‌شود آن‌ سارقین را یافت. سارقین گاهی اقوام و آشنایان هستند، گاهی همکاران و دوستان و گاهی هم خودتان! هزینه‌کردن برای چیزهای که ذاتاً اشتباه است هیچ ارزشی ندارد. اتلاف وقت چیزی است که هر روز تجربه می‌کنیم به عناوین مختلف. وقتی درک درستی از اولویت‌بندی کارها نداشته باشیم سارقین زیاد می‌شوند. اما با مکانیزم اولویت می‌شود بر آن گاوصندوق قفل محکم زد تا از وقوع سرقت جلوگیری کرد. هم‌چنان که اگر پولها را در دستتان بگیرید طمع و وسوسه‌ی دیگران را برخواهی انگیخت. اینجا نیز نشان دادن وقت خالی، باعث وسوسه و سواستفاده‌ی سارقان می‌شود. همیشه این را از خود بپرسید:”چرا باید این هزینه را در این لحظه متحمل شوم؟” و “چه چیزی در ازای آن دریافت خواهم کرد؟” حتی در خانه یا محل کار بسیار پیش می‌آید که افراد بدون درخواست از ما، برای کمک یا وام،  زمان ما را می‌دزدند. مثلاً مدام کارهایشان را روی دوش شما می‌اندازند. مدارم با شما در تماس‌اند. و…راحت می‌شود مچ‌اشان این‌ها را گرفت. هرچند زمانی که به سرقت بردند را شاید پس ندهند اما حداقل جلوی سرقت بیشتر را توانستید بگیرید.

تورم BitTime

خوشبختانه این رمزارز هم مشمول تورم می‌شود. حتماً می‌پرسید تورم کجا جای ابراز خوشبختی دارد!؟ واحد پول زمان هم بالا می‌رود و هم پایین. اما نه با نوسانات نرخ دلار و طلا و سیاست بلکه دقیقاً با سرمایه‌گذاری روی خودتان! زمان صرف شده برای مهارت‌های خاص، می‌توانند ناگهان ارزش بالایی را برای شما ایجاد کنند و زمان صرف شده برای مهارت‌های اشتباه، لحظه‌ی اکنون شما را بی‌ارزش می‌کند. پس اگر مهارتی آموختید که استفاده از آن، کاهش یافته و یا در بازار کار دیگر تقاضا ندارد، یعنی ارزش اکنون شما در پایین‌ترین مقدار است. و اگر چیزی آموختی که اکنون شما را دگرگون کرده پس در تورم و گرانی بالایی به سر خواهید بود. در این هنگام به ازای هر مبلغی، یک بیت از این زمان را ارزان نخواهید فروخت. همانطور که وارن بافت درباره غلبه بر تورم گفت: “روی خود سرمایه گذاری کنید و در کاری که انجام می‌دهید بهترین باشید.” ما باید آگاه باشیم که چگونه مهارت‌های جدید ناگهان ارزشمند می‌شوند پس برای توسعه این مهارت‌ها روی زمان سرمایه گذاری می‌کنیم.

تئوری نسبیت

آنچه گفت شده تشابه زمان به واحد پولی بود. فیلمی بنام in Time ساخته شده که در آن واحد پول، زمان است. حتماً ببینید!. اینشتین تعیین کرد که زمان نسبی است. به عبارتی،  سرعت گذر زمان بستگی به چارچوب مرجع شما دارد. زمان یک ارز بسیار ارزشمند است که باید از آن عاقلانه استفاده کرد. آنچنان که گاهی نیازست صبوری کنید تا زمان مورد نظر فرا برسد! “دو جنگجوی قدرتمند صبر و زمان هستند.” لئو تولستوی، جنگ و صلح.

منابع انسانی یا معادن انسانی!؟

به دنبال سرچشمه‌ها و آبشخورها و بُن‌مایه‌ها باید گشت یا به‌دنبال استخراج چیزی از دل خاک!؟

بسیاری از نیروهایی که در سازمان به‌کار گرفته می‌شوند یک بُن‌مایه‌ی‌ی مشخص دارند که سازمان برای هدفی آنها را در مکانی گرد هم می‌آورد ۸ ساعت ازشان کار می‌کشد و آنان نیز با حقوق سربرج به زندگی روزمره‌اشان خواهند رسید. این بن‌مایه یا تخصص است یا تجربه و یا حتی هیچ‌کدام صرفاً یک آشنایی و پارتی با فلان و بسان مدیر است. این نوع رویکرد یک بازی به ظاهر دو سر برد. اما در باطن هر دو سر شکست می‌خورند. زیرا سازمان پول می‌دهد زمان می‌خرد و کارمند، پول می‌گیرد که زمان بفروشد! و این بدترین شکل از منابع انسانی است. اکثر سازمان‌های دولتی، خصولتی و البته خصوصی از این دست هستند. نیروهای گذرا که چون جریان آب می‌آیند و می‌روند. تعریف حضور و وجود آنها در هر لحظه، وضعیت اکنون است! اگر اکنون، مطلوب باشند نگه‌داشته می‌شوند و اگر اکنون، نامطلوب سازمان باشند به‌سرعت تعدیل، اخراج و یا آنقدر سرخورده‌اش می‌کنند که ترک کار کند! این یعنی جایگزینی اکنون، با لحظه‌ی بعد! زیرا سازمان و کارمند درگیر زمان هستند. زمان اکنون! برای کارمند زندگی و کار در لحظه‌ی اکنون کفایت می‌کند. و برای سازمان، پرداخت دستمزد اکنون‌های سپری شده و یا صرف شده! آنها به اندازه‌ی همان بُن‌مایه تلاش می‌کنند.

—-

اما اگر دنبال معادن انسانی باشیم چطور!؟ در این حال سازمان در پی گنج می‌گردد. هر کسی را به‌سوی کسب و کار خود نمی‌کشد بلکه در پی افرادی می‌رود که اکنونِ سازمان و هم اکنونِ خود را تغییر دهند. کاوش و استخراج چنین گنج‌هایی دشوار است. بخاطر همین است که افراد بسیار باتجربه، پُرانگیزه و خلاق کم‌اند. زیرا طلا کمیاب است و چنین است که همیشه ارزشمند باقی می‌مانند. این طلا کهنه نمی‌شود چون مدام در حال یادگیری است. از ارزش نمی‌افتد چون مدام در پی خلق ارزش است.

—-

معادن انسانی، یک کوه است. اما فقط یک یاقوت زیر آنست. باید بشود آنرا استخراج کرد. حتی اگر مدت‌ها، گودبرداری و خاک‌برداری کنید. معدنی از انسان‌های ناب، تمام چیزی است که یک کسب و کار را به سوی موفقیتی بی‌مثال سوق می‌دهد. چنین معادنی از دور به چشم نمی‌آیند. باید به سمت‌اشان رفت و آنها را از دل خاکِ پختگی، تجربه و عشق به ماندگاری و ارزش، بیرون کشید.

آیا تاکنون چنین معدنی را یافته‌اید!؟

مدیریت زمان در فناوری اطلاعات:

در مباحث مدیریت فناوری اطلات و بخصوص ارایه سرویس منطبق با ITIL بحث، زمان یک چیز حیاتی است.

زمان‌های مهم:

زمان در دسترس‌پذیری سرویس

زمان خاموشی و قطعی

زمان پیاده‌سازی (اجرا، تغییرات و انتشار)

زمان پاسخ به درخواست

زمان انجام و حل و فصل درخواست

با توجه به این واحد پولی و این زمان‌های عنوان شده بخوبی قادرید تا آن‌را مدیریت کنید و از مدیریتش لذت ببرید.

استفاده از سیستم‌های مانیتورینگ و بک‌آپ و افزایش سطح ایمنی و زیرساخت سرویس، قادر است تا زمان در دسترس‌پذیری یک سرویس را در بالاترین سطح حفظ کند. با مدیریت ریسک تغییر قادرید تا زمان خاموشی را به حداقل برسانید و با مدیریت پروژه، زمان پیاده‌سازی و کنترل منابع را تقلیل خواهید داد. ما در مدیریت خدمات، به ازای هر درخواست دو زمان داریم. اولی، زمان واکنش است که به زمان پاسخگویی معروف است که با الگوهای پاسخ، اولویت‌بندی درخواست‌ها و SLA می‌توان در اسرع وقت اولین پاسخ را به کاربران داد و دومی زمان حلو فصل درخواست است یعنی در انتها با مدیریت راهکار و اشتراک‌گذاری دانش و تجربیات می‌شود زمان حل و فصل درخواست‌ها را طبق SLA‌ ارایه نمود.

همانطور که پیش‌تر گفته‌ام در ITIL برای رسیدن از نقطه A به B نیازمند بهبودمستمر و بازآفرینی‌های مکرر هستیم چه در حوزه‌ی تربیت کاربر، چه ترغیب کارشناس و چه نوع سرویس و تجهیز. مهمترین KPI ارزیابی نیز مدیریت زمان است این زمانبندی‌هاست که مشخص می‌کند ارزش هر سرویس چند BitTime ارزش دارد! پس با مدیریت اولویت‌بندی، مکانیزم اولویت را می‌توان بکار بست تا جلوی سرقت و اتلاف وقت کارشناسان گرفته شود. و باخودکارسازی بسیاری از فعالیت‌ها، زمان را صرفه‌جویی و از زمان پس‌انداز شده در توسعه‌ی مهارتهای جدید و خلق ارزش برای سازمان و خودمان می‌توانیم استفاده کنیم.

بطور مثال، اگر قصد داریم تا تیم سطح اول(لایه‌ی پیشخوان و یا هلپ‌دسک) برخی از مسائل را حل کند تا وقت ما آزاد شود باید به آنها وام بیشتری بدهیم یعنی با آموزش دادن و ارایه یک سری دسترسی‌های کم‌خطر، روی آنان سرمایه‌گذاری ارزشمندی می‌کنیم. با این کار هم برای وقت خودمان ارزش قائلیم هم برای کارشناس سطح یک و هم برای کاربر.

توجه کنید با تماس تلفنی و پاسخگویی تلفنی به کاربر، با ثبت نکردن راه حل‌ها، با کنار گذاشتن آزمایش، با عدم ارزیابی ریسک تغییرات، با نبودن مدیریت مشکل و با عدم مستندسازی کامل، این پول ارزشمند را خیلی زود حیف و میل خواهید کرد و زود آس و پاس خواهید شد! کاری که بر دوش همکارتان است را همیشه انجام ندهید! بگذارید خودش وقت خود را برای حل آن صرف کند. بگذارید از پول خودش خرج کند! یادگیری، یاد دادن به سطوح پایین‌دست، باعث کاهش هزینه‌های اضافی درخواست‌های کم‌ارزش هم می‌شود. با مدیریت زمان در فناوری اطلاعات نه تنها از سرقت و اتلاف وقت و استقراض بیهوده‌ی آن جلوگیری می‌کنید بلکه رضایت کارکنان و مشتریان و کاهش خطرات کسب و کار را نیز به ارمغان خواهید برد.

مدانت
مدانت
شرکت‌ مدانت از برندهای محبوب فناوری‌ اطلاعات و ارتباطات در حوزه‌ی آموزش، پیاده‌سازی و عرضه ابزار ITIL، تجارت آنلاین، تحول دیجیتال و ارایه‌‌کننده‌ی محصولات مدیریتی تحت‌وب در ایران است. این مقاله‌ی آموزشی منحصراً مربوط به مدانت بوده و برای نخستین بار توسط این شرکت برای شما تولید و منتشر شده.
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

حل معادله *

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: نیازی به کپی نیست همه چیز در دیدرس شماست
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x