جای خالی نبودن مدیریت تغییر در تصمیمات کشور
داشتن تفکر ITIL چگونه می توانست اثرات مخرب تغییر افزایش قیمت بنزین را کاهش دهد!؟
هر دولتی شبیه یک سازمان است که در حال ارایه یک سری از خدمات است نظیر: خدمات رفاهی، بهداشتی، امنیتی و آموزشی و...است و مردم نیز همان مشتریان این سازمان هستند، مشروعیت و تداوم هر سازمانی را مشتریان آن رقم می زنند بنابراین دولت (این سازمان) هر کاری که انجام میدهد درحقیقت درحال ارایه خدمات به مشتریان خود است و عملکردش بدون ارایه خدمات به مشتری، توجیهی ندارد. پس در اینجا چیزی که خیلی اهمیت دارد نحوه مدیریت کردن این خدمات است. سازمان، خدمت و مشتری، این سه عنصر، تمام عناصر کلیدی برای مدیریت خدمات هستند که ما در اینجا داریم و فقط اینجا یک چیز کم است و آن تفکر مدیریت کردن این عناصر است که از آن بعنوان مدیریت خدمات یاد می کنند و محبوب ترین چارچوب برای تعریف آن، ITIL است که در اکثر سطوح مدیریتی و ارکان کشوری و لشکری ایران و بسیاری از کشورهای جهان سوم و در حال توسعه از وجود آن بیخبرند! هر چقدر این سازمان کوچکتر باشد بحث چابکی آن نیز مطرح می شود و هرچقد بزرگتر باشد علاوه بر کندی، هزینه های ارایه خدمت در آن بواسطه بروکراسی های زیاد و عدم کنترل و مدیریت آسان، به شدت افزایش خواهد یافت در این مقاله به بررسی داشتن تفکر مدیریت خدمات و اجرای صحیح تغییر قیمت بنزین بر پایه ITIL می پردازم:
شروع داستان:
بنزین، گران شد، یکی از پیش نیازهای کلیدی در بحث خدمت حمل و نقل. شاید به عبارت اقتصادی بگوییم قیمت اش در حال واقعی شدن است که بهترست که تمام حامل های انرژی باید جهانی شوند و البته این اصلاح قیمت نه فقط برای حاملهای انرژی بلکه برای دستمزدها، رفاه اجتماعی، سرانه های فردی و ... نیز باید به واقعیت و جهانی شدن نزدیک شود.
اقتصاد کشورمان نفتی است، متاسفانه بدلیل تحریم ها، فروش نفت هم بطور کامل امکانپذیر نیست، آمریکا هم تلاش کرد تا بواسطه تغییر رفتار دولت ایران، مجددا پای میز مذاکره بنشیند و از تحریمها بکاهد که نشد! دولت ایران هم از هر دولتی در جهان بزرگتر است البته فقط از نظر تعداد سازمانها، ارگان ها و کارکنان حقوق بگیر! بنابراین با وجود این بزرگی، هزینه های سرسام آور دولت، عدم وجود منابع درآمدی از ناحیه دیگری بجز نفت، دولت را به فکر انداخت که تدبیری بیندیشد، پس دولت تلاش زیادی می کند تا در فشارهای شدید اقتصادی نشکند و بعبارتی بتواند جلوی تحریم های ظالمانه یا آگاهانه آمریکا تاب بیاورد، بنابراین به دنبال راهکارهایی برای درآمدزایی بود. اما گویی درآمدزایی در شرایط کنونی آنچنان دشوار است که راهکارهای زیادی روی میز ندارد چون در قبال سایر راهکارهای دیگر نظیر: مذاکره با آمریکا، چاپ اسکناس، افزایش درصد مالیات، دریافت مالیات از نهادهای سفارشی دولتی و ... "افزایش قیمت بنزین" دم دستی ترین، نقدترین و ساده ترین راهکاری بود که می توانست در حداقل زمان حجم زیادی از پول را به خزانه کشور سرازیر کند زیرا باتوجه به خودروهای پرمصرف قدیمی، عدم الگوی صحیح مصرف بنزین در هر صورت روند کسب مستمر درآمد از این ناحیه بسیار بسیار نقدتر از هر ایده ای دیگر است.
روزانه ۹۰ میلیون لیتر بنزین در ایران تحت عناوین مختلف مصرف می شود افزایش قیمت بنزین را خودتان حساب کنید که چقدر درآمد را برای دولت به همراه دارد! اینکه این درآمد خرج کسری بودجه می شود یا خرج هزینه های این دولت بزرگ می شود یا خرج سیاست های فرا مرزی و یا خرج خود مردم و... موضوع بحث من نیست و اینکه صلاح نظام یا مردم در این طرح هست یا نه را نمیخواهم تحلیل کنم و اگرچه نمی خواهم که بحث را سیاسی کنم اما چون ماهیت این کار نوعی اقدام ملی است پس ناخودآگاه سیاسی هست اما نگاه من به این قضیه از منظر سیاست نیست بلکه نتیجه آن در نحوه تصمیم گیری و اهمیت اجرای این تغییر است که بخوبی در نهایت برای شما آشکار می شود. بنابراین در هر صورت ،کمبود مالی، سبب شد تا نظام حاکم ایران، برای کسب درآمد نقد و تامین کسری بودجه و... طرح افزایش قیمت بنزین را بصورت فورس ماژور، اضطراری و بدون اطلاع رسانی قبلی و بدون فراهم سازی اذهان جامعه، کلید بزند و برای توجیه این تغییر دلایلی را ذکر کرد که بشرح زیر است:
- کمک به قشر ضعیف و آسیب پذیر جامعه
- جلوگیری از قاچاق سوخت
- همسازی سازی و واقعی کردن قیمت ها به نسبت کشورهای همسایه
- مقاومت در برابر تحریم های شدید
اما جدای از اهداف باطنی و ظاهری کار، چه شد به یکباره تغییر قیمت بنزین اینهمه آشوب بر پا کرد!؟
کجای کار اشکال داشت؟ اگر دولت می گوید برای مردم و کمک به قشر آسیب پذیر است پس چرا مورد اقبال همان قشر آسیب پذیر واقع نشد!؟ اگر برای جلوگیری از قاچاق است چرا اینقدر با مقاومت شدید مردم مواجه شد!؟ اگر مردم به تحریم ها و وخامت اوضاع و کارشکنی ترامپ در برجام آگاهند چرا اینهمه خشمناک و عصبی شدند؟ با اینکه رویکرد رابین هودی (از پولدار گرفتن و به فقیر عطا کردن) بود چرا قشر متوسط و مرفه شکایتی نداشت!؟
ادامه مطلب در صفحه بعد…
[…] جای خالی نبود مدیریت تغییر در تصمیمات کشوری […]