این موضوع از نگاه ITIL دو چیز به شدت مهم را کم داشت:
- عدم خلق ارزش (کاهش ارزش منفی یا ایجاد ارزش مثبت)
- نبود مدیریت تغییر
- عدم خلق ارزش
(کاهش ارزش منفی یا ایجاد ارزش مثبت): اساسا اجرای هر کاری در
مدیریت خدمت بدون تکمیل زنجیره ارزش خدمات کاری بس بیهوده است بنابراین اینکه نظام
حکومتی، کاری می کند که ارزش های منفی ناشی از آسیب های تورم را برای مردم کم کند
و یا اینکه چیزی ارایه کند که سبب بهبود وضعیت معیشت آنها شود موضوع حائز اهمیتی
است و در این سناریو، دولت بر آن شده تا کمک هزینه ای را از ناحیه افزایش قیمت
بنزین به قشر ضعیف پرداخت کند، پرداخت رقمی از درآمد افزایش بنزین تحت عنوان کمک
معیشتی نه تنها از بار ارزش منفی موجود نمی کاهد بلکه هیچ ارزش مثبتی را نیز برای
عموم جامعه خلق نمی کند بخصوص آنکه باتوجه به نرخ تورم، این رقم پرداختی شبیه
یارانه قبلی در زمان بسیار کوتاهی ارزش خود را از نظر ریالی از دست می دهد و
رهاوردی بجز آنکه جیب مردم بیشتر خالی و دستشان در این اوضاع تهی تر شود. ندارد.
زیرا تجربه قبلی، تحریم و تورم به این موضوع صحه میگذارد شما الان کسی را سراغ
ندارید که با رقم یارانه قبلی توانسته باشد براحتی زندگی کند. زیرا با توجه تورم
شدید، ارزش یارانه ۴۵ هزارتومانی هر فرد به کمتر از ۵هزارتومان سقوط کرده!
بنابراین مردم به این مهم الان واقفند و به شدت در این خصوص بی اعتمادند و جریان
این تصمیم، نیازمند اعتمادسازی بالا و مجددی داشت که دولت از آن بی نصیب بود. - نبود مدیریت تغییر: متاسفانه فقدان دیدگاه مدیریت تغییر در کشور بخصوص در
سطح کلان، باعث شده تا بسیاری از تصمیم گیریهای کلان که کل کشور را تحت تاثیر خود
قرار می دهد مثمر ثمر و مفید واقع نگردد زیرا ماهیت تغییر، بهبود و اصلاح است و با
توجه به مشکلات کشور و تغییرات فراوان و نگاههای غلط مدیریتی در تمامی سطوح کشور،
دال بر اینست که اصلاح و بهبود چشمگیری در پیشرفت و وضع و معیشت کشور صورت نگرفته
بخصوص برای کشوری که مملو از منابع و سرمایه های ارزشمند است!
من به شخصه موافق یا مخالف این تصمیم گیری های کلان حکومتی نیستم چون بواقع در جایگاه آنها نیستم و درک دقیقی از حساسیت ها و ذهنیت های آنها ندارم، اما به شدت منتقد نحوه ارایه تغییر هستم بخصوص نحوه اطلاع رسانی، نحوه اجرا و تصمیم گیری پیاده سازی آن حتی باتوجه به شکست های قبلی در تجربیات مشابه! تاریخ، بهترین آموزگار بشر است و عجیب نیست که سران دولت از این تجربیات بخوبی درس نمی گیرند زیرا بنا به برداشت های چندده ساله اخیر، باور همگان به این نتیجه رسیده که منافع نظام بر منافع مردم ارجحیت دارد و این چه بد نتیجه ای است، این البته شاید در مورد بسیاری از نظام های حاکم در خاورمیانه و جهان سوم صدق میکند. این یعنی سازمان وجود خود را از مردم به ارث نمی برد و نارضایتی مشتریان خود را با تحمیل سکوت در نطفه خفه می کند. مثلا دقیقا شبیه این است که به مشتریان خود بگویید خدمتی که به شما می دهیم اگر رضایت شما در آن نیست ارتباطی به ما ندارد و اگر شکایتی هم داشته باشید حق اعلان آنرا ندارید چون ما هیچ درگاهی برای دریافت شکایات شما نداریم و هرگونه اعتراضی محکوم به سکوت باید باشد و حتی اگر اصرار به اعتراض در خصوص افزایش بنزین در "خدمت حمل و نقل" داشتند، "خدمت اینترنت" را هم از آنها بگیرید!
طبق آموزه های مدیریتی در مدیریت تغییر، پیش از طراحی هر تغییری باید ریسک آن ارزیابی شود ریسک و مدیریت ریسک نیز عوامل زیادی را در بر میگیرد. برای سنجش ریسک یک تغییر: دامنه تاثیرگذاری، دامنه افراد و تیم های درگیر، زمان، نحوه پیاده سازی و.... جزو عوامل موثر در ارزیابی ریسک یا خطر اجرای هر تغییری است.
نحوه ارزیابی ریسک تغییر را اینجا بخوانید.
ادامه مطلب در صفحه بعد…
[…] جای خالی نبود مدیریت تغییر در تصمیمات کشوری […]