دیوار بزرگ چین در فناوری اطلاعات سازمان
هرگاه مستقیماً درگیر یک سازمان اسم و رسمدار میشوم چیزهای آزار دهندهای را میبینم که بعنوان یک نویسنده، فعال فناوری اطلاعات و مدرس ITIL قادر به چشمپوشی از آنها نیستم. هرچند همواره سعیام بر این است بجای نقد، ارزیابی درستی داشته باشم تا اینکه با نگاهی از بیرون (Outlook) مجموعهای از مشاهدات، تجربیات و پیشنهادات فنی را در نقلی داستانوار مطرح کنم تا شاید تلنگری باشد ابتدا به خودم، بعد به آن سازمان و در غایت به سازمانهای مشابه، جهت یادگیری بیشتر و هماهنگ شدن با فرهنگ فناوری و مفهوم تحول دیجیتال و برای رسیدن به بهبود مستمر.
دیتاسنترها و زیرساخت فناوری
یک قاعدهی کلی در اکثر مراکز دادهی کشور، به شدت مشترک است: تکیه بر زیرساخت سختافزاری با تنوع تجهیزات، هزینههای سنگین، تنوع برند، تنوع روشهای نگهداری است. بجای تمرکز بر فرهنگسازی، بهرهگیری از روشهای مهندسی خرید، استفاده از چارچوبهای مدیریتی. این یعنی دیتاسنترها یا مراکز دادهای کشور، هر کدام یک مخزن از هزینههای میلیاردی و تجهیزات گرانقیمتاند اما بدون یک استراتژی نرم که تنها یادآور کنندهی روایت زیر است:
دیوار بزرگ چین، بزرگترین دیوار جهان است. دژی به طول ۲۱۰۰۰ کیلومتر همراه با ۲۵۰۰۰ برج نگهبانی با قدمت ۲۳۰۰ سال پیش. با بیشترین هزینه، بالاترین تعداد منابع انسانی بکار گرفته شده، بهترین مصالح و در مدت طولانی برای جلوگیری از حمله مغولها. اما علیرغم همهی اینها، مغولها بارها به چین حمله کردهاند. هیچکدام از پادشاهان با ساخت دیوار به هدف خود نرسیدند. چون دیوار در جاهای زیادی شکست و مغولها فرصت یورش به چین را پیدا کردند. از دیوار گذشتند بیآنکه از آن بالا بروند یا آنرا تخریب کنند. آنها با پرداخت رشوه به نگهبانان برجهای نگهبانی این دیوارها، خیلی ساده به گنجهای آنسوی دیوار، دست پیدا کردند. این حکایت دقیقاً مصداق زیرساختهای مراکز داده و یا کلیهی خریدهای اکثر سازمانهای کشور است که صرفاً متکی بر ابزار است. با این تصور که چنین زیرساختی سازمان را به اهداف مورد نظر خواهد رساند. اما ناگفته پیداست که جدای از رانتهایی که این وسط برای خرید و تجهیز مراکز داده وجود دارد از هیچ روش مدیریتی برای نگهداشت و بهبود آن استفاده نمیشود و تماماً خریدها مقطعی و بدون برنامهریزی بلندمدت برای تامین نیازهای سازمان است و بخوبی روشن نیست اهمیت وجود آنها و ارزشی که قرار است تولید کنند چه هست!؟ بنابراین حلقهی مفقود شده، همیشه فرهنگسازی، تدوین سیاستها، روشهای استاندارد مدیریتی کارآمدست که سبب خلق نتیجهی مطلوب میشود.
- اگر یک َرک بالا بلند! با دهها سرور و سوییچ خریداری و پیادهسازی کردهاید اما ابزاری برای مدیریت امنیت آن، مدیریت دسترسی، گزارشگیری، کنترل و نظارت مستمر و دائم برای آن در نظر نگرفتهاید یا موقت در نظر گرفتهاید. همان داستان دیوار چین را تداعی کردهاید.
- اگر برای رشد سازمان یک ابزار گرانقیمت ITIL را خریدهاید اما همچنان Business As Usual کار میکنید. داستان دیوار چین را تکرار کردهاید.
- تجهیزات، ابزارها و اتوماسیونها همگی خوب هستند و گرهگشای بسیاری از مشکلات. اما اگر قبل از اینکار و پشت بندش، تحول دیجیتال در نظم فکری مدیران و کارکنان نباشد و به همان شیوهی مرسوم ادامه دهند و روش مدیریتی و حمایت انسانی را نداشته باشد باز دیوار چین را ساختهاید.
- دقت کنید ساخت دیوار چین یک خروجی است اما شکسته شدن یا نشدن آن نتیجه است! و نتیجه مهمتر از خروجی است.
- اگر هر سال بدنبال جذب یک پیمانکار با کمترین قیمت هستید اما کاری برای کاهش ترافیک خرابیها و تلاشی برای بهبود نشده، فقط آجر رو آجر گذاشتهاید! آنهم با کارگران ارزان و دستمزد کم.
پس مهم داشتن تجهیزات صرف نیست مهم ابزارهای گرانقیمت نیست مهم یکپارچگی است مهم یکدست شدن و مهم فرهنگهای مدیریت و روشهای نظارتی است. بنابراین به تعداد سرویسها و تجهیزاتی که خریداری شده باید به همان اندازه نیروهای انسانی بهتری را با روشهای مدیریتی برای نگهداشت آنها تربیت کرد.
نباید هر سال هزینهی نگهداری خدمات افزایش یابد! بلکه برعکس باید کمتر شود حتی اگر حداقل دستمزدها افزایش کرده باشد این یعنی شما با بهرهگیری از بهترین تمرینات و بهبود مستمر، هزینههای انجام خدمت را باید توانسته باشید کاهش دهید. بدون داشتن برنامهی خلق ارزش، خرید و تجهیز مراکز داده، فقط آجر روی آجر گذاشتن است برای بالا رفتن یک دیوار بلند دور خودمان!
هر سرویسی دارای چرخهی حیات است حیاتش باید تضمین شود(ITIL3) اما هر سرویس دارای زنجیرهی ارزش خدمت است یعنی باید ارزشی را تولید کند تا بقای کسب و کار رقم بزند!(ITIL4)
نگهداری از یک سرویس یعنی گارانتی حیات و سلامت آن. جدای از اینکه سازمانها بدنبال چه ارزشی هستند بیشتر تمرکزشان روی حیات سرویس متمرکز است یعنی همینکه زنده بماند و خاموش نشود کفایت میکند! برای این مهم حضور برخی کارشناسان خودی و یا پیمانکار را الزامی میدانند تا شبیه پرستارانی روی بالین بیمار حضور داشته باشند تا اگر تب و لرزی اتفاق افتاد دستمال نمناک مرطوبی را روی سرش بگذارند!
پیشتر هم گفتم ارایهی خدمات فناوری اطلاعات دیگر چندان نیازی به حضور فیزیکی افراد سازمان یا پیمانکاران ندارد. امروزه با مباحث اینترنت اشیا و ابزارهای مانیتورینگ مجهز به گردشکارهای متنوع و خودکارسازی روالها، به راحتی میتوان وضعیت یک سرویس را در یک شرایط بحرانی، به حالت نرمال رساند. و این فرایند بطور خودکار با ارایه راهکارهای بسیاری شدنی است و البته به شدت توصیه میشود.
ادامه مطلب در صفحه بعد…
ممنون
عالی بود
کاش مدیران سطح بالاتر اینها را بخوانند و بدانند و عمل کنند
محبت دارید بله به امید اندکی توجه توسط مدیران ارشد و مشاورین این حوزه
[…] […]
[…] […]